دو شعر بسیار زیبا از فاضل نظری | تکستبـــاز

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم | مهمانی بس است

فاضل نظری

:: اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم ::

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

بقیه در ادامه مطلب ...


:: مهمانی بس است ::

کبریای توبــه را بشکن پشیمانی بس است

از جواهر خانه ی خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین

آبرو داری کــن ای زاهد! مسلمانی بس است

خلـق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم

بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعـبیر خــواب مصـــریان دل ســـرد شد

هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم

دیگر انسانـــی نخواهد بود قربانــی بس است

بـــر سر خوان تـــو تنــــها کــــفر نعمت مــــی کنیــم

سفره ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است

از : فاضل نظری

توضیحات :: دو شعر بسیار زیبا از فاضل نظری | تکستبـــاز ::