نوشته های جدید و زیبای سیگار | تکستبـــاز

متن های سیگار

یادش بخیر که گشتم با تو شبی هم آغوش

زنگ صدای قلبت قرنیست مانده در گوش

اکنون من و سراب و سیگار نیمه خاموش

حرفی دگر نمانده ، یادم تو را فراموش …

::

::

خاموش شدی در من

درست مثل سیگاری نیمه که پرت کرده باشند میان جوی !

::

::

این سیگار که در دست من است

می سوزد و صدایش در نمی آید ؛ درست مثل خود من در دست خاطرات تو !

::

::

سیگار را باهیچ چیز عوض نمیکنم

برگرد ، ثابت کن دروغ میگویم !

::

::

سیگار بهانه‌ است ، درد میکشیم !

بقیه در ادامه مطلب ...

::

::

دنیا عجیب است

آدمها رنگارنگ ، دود سیگارها یکرنگ !

::

::

سیگارهای تلخ مرا به خوابهای شیرین بردند

کاش می توانستم خوابهایم را به تصویر بکشم !

::

::

دلم سیگار می خواهد ولی نه برای کشیدن

برای داغ کردن دستی که خوبی میکند !

::

::

از وقتی رفته ای ، در خانه هرج و مرج شده

سیگارهایم به گلدان های مظلوم شمعدانی زور میگویند !

::

::

وای از روزی که شریک خاطره هایت

یک شماره خاموش باشد و یک سیگار روشن !

::

::

ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ

ﺩﺭﺩ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺍﺯﻫﻢ ؛ ﻧﺦ ﺑﻪ ﻧﺦ !

::

::

شعرهایم مثل خاکستر سیگار می سوزند تا تو را بسازند !

::

::

قهوه ى درون فنجانم فردا را نشانم میدهد

خطوط زیر چشمم دیروز را

و حلقه هاى سیگارم رویایى ترین لحظات امروزم را …

::

::

ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺑﮑﺶ ﺗﺎ ﺳﺘﺎره اﯼ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﻢ

ﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ !

::

::

دیروز دست هایش میان دست هایم بود

امروز عکسش و فردا سیگار !

::

::

نمیدانم من بازیچه دست سیگارم یا او بازیچه دست من !

مهم نیست چون این بازی برنده ندارد چون هر دو میبازیم عمر را …

::

::

دود سیگار با یه روح بیمار

عکس دونفره ی ما روی دیوار

دو سه روزه بیکار

توی خونه بیدار

اشکایی که میچکه روی گیتار !

::

::

همیشه می گویی ترک کن این سیگارهای لعنتی را

به تو قول می دهم که به زودی ترک کنم این خودِ لعنتی را !

::

::

ساکت و خیره به عکست

بوی سوختنی می آید !!!

به خودم می آیم ، لعنتـــــــــــــی …

آخرین سیگار هم ته گرفت !

::

::

ﻣﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ

ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ

ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ

ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ

ﻣﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ

::

::

کاش روزهای زندگیم کوتاه بود

به تعداد نخهای یک پاکت سیگار

کم است میدانم اما با عشق تو دود میشدند و بر باد می رفتند !

::

::

و ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻣﺜﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ

ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺮﻓﯽ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﮐﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ !

::

::

و مرگ مُردن نیست و مرگ تنها نفس نکشیدن نیست

من مردگان بیشماری را دیده ام که راه میرفتند ، حرف میزدند ، سیگار میکشیدند !!!

::

::

بعضیا تو زندگیه آدم هستن که هرچقدر اذیتت کنن

هرچقدر ناراحتت کنن باز آدم یادش میره

و دلت واسشون تنگ میشه و حتی سیگارم نمیتونه جاشونو پر کنه !

::

::

خیلی حالش خراب بود

از زمین و زمان بریده بود

مدام سیگار میکشید

رفتم تو زندگیش

خیلی طول نکشید که حالش خوب شد

تشکر کرد و رفت تو زندگی یکی دیگه !

حالا من سالهاست که مدام سیگار میکشم !

توضیحات :: نوشته های جدید و زیبای سیگار | تکستبـــاز ::