دو شعر بسیار زیبا از فاضل نظری | تکستبـــاز
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم | مهمانی بس است
:: اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم ::
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
بقیه در ادامه مطلب ...
شعری فوق العاده زیبا از فاضل نظری به نام مسافر خانه رنج
به تنهـــایی گرفتـــــارند مشتــی بی پناه اینجا
مسافر خانه ی رنـــج اســت یا تبعید گاه اینجا؟
غـرض رنجیـــدن ما بـــــود از دنیا که حاصل شد
مکن عمر مرا ای عشــق بیش از این تباه اینجا
بـــرای چـــــرخش این آسیاب کهنه ی دلسنگ
به خون خویش می غلتند صدها بی گناه اینجا
نشان خانه ی خود را در این صحرای ســردرگم
بپرس از کاروانهایی که گــــم کردند راه اینــــجا
اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان می جوید از مــــن تا نیاید اشتبـــاه اینجا
تو زیبایی و زیبایی در اینجـــا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجـــا
فاضل نظری