نوشته های زیبای چای و قهوه | تکستبـــاز
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش… تا از دهان نیفتاده… بنوش…
::
::
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …
::
::
امشب دلم تو را می خواهد
نشسته روبروی صندلی مقابلم
در سکوت سرد این کافه
تا تو مرا در آغوش کشی …
::
::
هوا سرد شده …
نه ! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم ، دردی را دوا نمی کند …
گرمای وجودت را می خواهم …
چرا صندلی رو به رو خالی ست ؟
::
::
بقیه در ادامه مطلب ...