اس ام اس های طنز و خنده دار (32) | تکستبـــاز
روزی مردی رو به حکیمی کرد و گفت: ای حکیم!
چرا همسرم یک گل رز را که یک روز زنده است و روز دیگر می میرد این قدر دوست دارد؟
ولی مرا که هر روز برایش می میرم و زنده می شوم دوست ندارد؟
حکیم لبخندی زد و گفت: خیلی قشنگ بود، با وایبر برام بفرستش!