متن نوشته های خاص و بی نظیر عاشقانه

متن نوشته

بی شک
خوشبختی من چیزی نیست جز
انقباض چند عضله صورت
و سه چین کنار چشم تو
امین احمدی

.

.

.

.

تخت برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
من بوسه ای را می شناسم
که باید به خیابان رفت …
و آن را از دنج ترین کنج کوچه ها دزدید
شهر برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
من دریایی را می شناسم
که عمقش به اندازه ی جیب های ماست
من فکر می کنم
دنیا برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
صبا کاظمیان
.

.

.

.

دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند
تو چنان در دل من رفته، که جان در بدنی …
سعدی
.

.

.

.

عاشق شدن چیز ساده ایست …
مهم عاشق ماندن است،
بی انتها،
بی زوال …
تا ابد، بی منت ..!
محمد اعجازی
.

.

.

.

اگر توی زندگیتون کسی رو دارید که با تمام وجود،
صادقانه و عاشقانه دوستتون داره و قدرتون رو میدونه …
بذارید بهتون تبریک بگم!
شما بهترین اتفاق تمام زندگی اون آدم هستید …
.

.

.

.

گویند خوشبختی دو نوع است:
یا آنکه از هر چیز احساس رضایت داشته باشی،
یا آنکه کسی را داشته باشی تا موقع بدبختی ها کنارت باشد،
که دسته دوم از خوشبخت ترین خوشبختانند …
.

.

.

.

من را
شمعدانی ای بدان
در گلدانی کوچک
که بیشتر از آب و آفتاب
به تو نیاز دارد!
عباس حسین نژاد
.

.

.

.

گیسوان ِ سر به هوایم را
بباف
تنها با سرانگشتان ِ تو
رام می شوند …
فرزانه حیدری
.

.

.

.

گاهی هم باید، خود را به خریت زد
همیشه “فهمیدن” چیز خوبی نیست
آدمی را از پای در می آورد …
یک شب به خودت می آیی می بینی
مُرده ای ..!
تنها نقش زنده ها را بازی می کنی …
حاتمه ابراهیم زاده
.

.

.

.

خاطرات خیلی عجیب هستند!
گاهی اوقات میخندیم به روزهایی که گریه کردیم،
و گاهی اوقات گریه میکنیم به روزهایی که میخندیدیم ..!
هاروکی موراکامی
.

.

.

.

اتفاق ِ خوبِ زندگیم
بیفت …
قول می دهم جای تمام ِ دست هایِ دنیا
بگیرمت …
فرزانه حیدری
.

.

.

.

من می خواهم بدانم که
راستی راستی زندگی یعنی اینکه
توی یک تکه جا هی بروی و برگردی تا پیر شوی و دیگر هیچ !؟
یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا می شود زندگی کرد …
ماهی سیاه کوچولو / صمد بهرنگی

.

.

.

.

چه خوب است آدما،
یک نفر رو هر روز دوست داشته باشند …
نه هر روز یک نفر رو ..!
.

.

.

.

کنارم که هستی
خیابان ها از ماهیت می افتند،
رسیدنی در کار نیست
شانه به شانه مقصدم قدم میزنم …
شهریار بهروز
.

.

.

.

عطرها بی رحم ترین عناصر زمین اند
بی آنکه بخواهی
میبرنت تا قعر خاطراتی که
برای فراموشیشان تا پای غرور جنگیدی!
آنا گاوالدا
.

.

.

.

هرازگاهی
خودت را هَرَس کن
شاخه های اضافیت را بزن
پای تمام شاخه بریده هایت بایست
تمام سختی هایت
دردهایت
باغبانی کن خودت را
خاطرات بدت را
سَبُک کن فکرت را
از هرچه آزارت می دهد
ریاضیدان باش
حساب و کتاب کن
خوبیهای زندگیت را جمع کن
آدمهای بدِ زندگیت را کم کن
همه چیز خوب می شود
قول
خوب می شود
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ،
ﭘﺲ ﺑﺨﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺵ …
ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﺮﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ،
ﭘﺲ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺨﺶ ﺑﺎﺵ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﮐﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﯽ،
ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﮐﻤﺒﻮﺩ
ﺍﮐﺴﯿﮋﻥ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﯽ،
ﺧﺪﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﭘﺲ
ﺻﺪﺍﯾﺶ ﮐﻦ،
ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮﺳﺖ
ﺍﻭ،
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ،
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ،
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﺖ،
ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ،
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ …
ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ …

.

.

.

.

همیشه آنکه میرود
تکه ای از ما را با خود میبرد …