جدیدتــرین عکس نوشته های خاص | نوشته های نابــ | متن های عاشقانه

۵۰ مطلب با موضوع «اشعار زیبا و فاخر» ثبت شده است

مهدی جهان داری به نام زندگی با تو چه گلدان قشنگیست گلم

سروده ای زیبا از مهدی جهان داری

به نام زندگی با تو چه گلدان قشنگیست گلم | تکستبـــاز

تکستباز

پشت این پنجره باران قشنگی ست گلم
 
حال من حال پریشان قشنگی ست گلم
 
قبل از آنی که بیایی چه کـــویری بودم ...
 
زندگی با تو چه گلدان قشنگی ست گلم
 
سرنوشت من و تو روز ازل تعیین شد ...
 
فال ما داخل فنجان قشنگی ست گلم
 
نوحم از لطف تو بانو ... که تمام عمـــــــرم :

ادامه شعر در ادامه مطلب ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

گلچینی از اشعار کوتاه و بی نظیر حسین پناهی

گلچینی از اشعار کوتاه و بی نظیر حسین پناهی | تکستبـــاز

حسین پناهی

سلام ! ای ماه کج تاب !
تابان،
بر ویرانه های سفید و سیاه زندگی ام !

گل نرگس !
آیا هرگز
کوکویی شام یازده سر عائله خواهد شد؟
چه فکر شترانه ی ابلهانه ای !
من هیچ ندارم، آقا !
هیچ...
جز چند دانه سیگار،
همین صفحه و
این قلم دشتی افکار ابلهان...

تکیه بده !
به شانه هایم تکیه بده و گریه کن !
من نیز این چنین خواهم کرد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

شعر زیبای رازشب از سروده های ناب رهی معیری

شعر زیبای رازشب از سروده های ناب رهی معیری | تکستبـــاز

رهی معیری


شب چو بوسیدم لب گلگون او
گشت لرزان قامت موزون او
زیر گیسو کرد پنهان روی خویش
ماه را پئشید با گیسوی خویش
گفتمش : ای روی تو صبح امید
در دل شب بوسه ما را که دید؟
قصه پردازی در این صحرا نبود
چشم غمازی به سوی ما نبود
غنچه خاموش او چون گ ل شکفت
بر من از حیرت نگاهی کرد و گفت
با خبر از راز ما گردید شب
بوسه ای دادیم و آن را دید شب
بوسه را شب دید و با مهتاب گفت
ماه خندید و به موج آب گفت
موج دریا جانب پارو شتافت
راز ما گفت و به دیگر سو شتافت
قصه را پارو به قایق باز گفت
داستان دلکشی ز آن راز گفت
گفت قایق هم به قایق بان خویش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

خلیل ذکاوت - با کدامین قلم امروز دوتــا بنویسم

شعری زیبا از خلیل ذکاوت به نام با کدامین قلم امروز دوتــا بنویسم | تکستباز


تکستباز


دودلـــم اول خط نام خـــدا بنــویسم

یا که رندی کنم و اسم تو را بنویسم

همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود

با کدامین قلــــم امروز دوتـــا بنویســم

ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنی است

بخدا خـــود تـــو بگــــو نـــــام کـــــــــــه را بنویسـم

صاحب قبله و قبله دو عزیـزند ولــــــی

خوشتر آنست من از قبله نما بنویسم

آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد

باز غـــم نامــه بـــه بیگانه چرا بنویسم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

شعر زیبای سیب و جوابیه ها

شعر فوق العاده زیبای سیب از حمید مصدق به همراه جوابیه ها

توضیحــاتــــ ...

( خرداد سال 1343 استاد حمید مصدق شعری ب نام سیب سرود.

این شعر سال ها بعد به نحوی دیگری نوشت شد از طرف فروغ فرخزاد

و به عنوان جوابیه ی شعر سیب از آن یاد میشود.بعد از سالها شخصی

به اسم مسعود قلیمرادی شعری در جواب این دو شاعر پر آوازه نوشت

اما این پایـــان نبود ...

و در آخر شخصی به نام جواد نوروزی شعری در جواب سه شعر سروده

شدی قبلی سرود.هم اینک هر چهار شعر سروده شده به ترتیب در وبلاگ

تکستبــــاز برای شما به انتشار در آمده.امیدوارم لذت ببرید)



شعر زیبای سیب و جوابیه ها

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز 
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

حمید مصدق ( خرداد ۱۳۴۳)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

دو شعر بسیار زیبــا از حمید مصدق ( سیب - وای باران )

دو شعر بسیار زیبــا از حمید مصدق ( سیب - وای باران )

تکستباز - حمید مصدق


تو به من خندیدی 
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم 
باغبان از پی من تند دوید 
سیب را دست تو دید

تو به من خندیدی 
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم 
باغبان از پی من تند دوید 
سیب را دست تو دید 
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک 
و تو رفتی
و هنوز ... 
سال هاست که در گوش من آرام آرام 
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان٬ غرق این پندارم 
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!!!

:: حمید مصدق ::

بقیه در ادامه مطلب ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

محمدصالح اعلا - وصف پیامبر اعظم حضرت محمد (ص)

از بهترین شعرهای محمدصالح اعلا - وصف پیامبر اعظم حضرت محمد (ص)

امشب تمام عاشقان رادست بسر کن

یک امشبی با من بمان بامن سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را

کج کن کلاه ،دستی بزن،  مطرب خبر کن

گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند

رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد

دُردی کشان پیمانه هاشان را شکستند

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر.......

این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر...........

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری

پیغمبری با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان رادست بسر کن

یک امشبی با من بمان بامن سحر کن


:: تکستبـــاز ::

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

شعری پر معنی و ریبـــا از ایرج میرزا

شعری پر معنی و ریبـــا از ایرج میرزا

 

ابلیس شبی رفت به بالین جوانی 
آراسته با شکل مهیبی سر و بر را

گفتا که: «منم مرگ و اگر خواهی زنهار 
باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را

یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار 
یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را 

یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر 
تا آن که بپوشم ز هلاک تو نظر را


لرزید ازین بیم جوان بر خود و جا داشت 
کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را

گفتا: «پدر و خواهر من هر دو عزیزند 
هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را 

لیکن چون به می دفع شر از خویش توان کرد 
می نوشم و با وی بکنم چاره ی شر را» 

جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی 
هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را 

ای کاش شود خشک بن تاک خداوند 
زین مایه ی شر حفظ کند نوع بشر را
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

سروده بسیار زیبای استاد محمد علی بهمنی به نام اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

سروده بسیار زیبای استاد محمد علی بهمنی به نام اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است


اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست

درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل های من شود

چیزی شبیه عطر حضور شما کم است 

گاهی ترا کنار خود احساس می کنم

اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست

آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور

شعری فوق العاده زیبا از فاضل نظری به نام مسافر خانه رنج

شعری فوق العاده زیبا از فاضل نظری به نام مسافر خانه رنج


به تنهـــایی گرفتـــــارند مشتــی بی پناه اینجا

مسافر خانه ی رنـــج اســت یا تبعید گاه اینجا؟

غـرض رنجیـــدن ما بـــــود از دنیا که حاصل شد

مکن عمر مرا ای عشــق بیش از این تباه اینجا

بـــرای چـــــرخش این آسیاب کهنه ی دلسنگ

به خون خویش می غلتند صدها بی گناه اینجا

نشان خانه ی خود را در این صحرای ســردرگم

بپرس از کاروانهایی که گــــم کردند راه اینــــجا

اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست

نشان می جوید از مــــن تا نیاید اشتبـــاه اینجا

تو زیبایی و زیبایی در اینجـــا کم گناهی نیست

هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجـــا

فاضل نظری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن احسانی پور